11 ماهگی....
١١ ماه گذشت..خدایا هزار مرتبه شکر... .نمیگم اسون سخت بود و شیرین که از هر لحظش لذت بردیم.... جینقول نفسیه مامان اینروزا شدید از همه دلبری میکنی وتو دل همه خودت و جاکردی بازم تکرار اینکه واقعا شیطون شدی و نمیذاری و منم وقت نمیکنم زود زود بیاو وبلاگت و بروز کنم همین الانشم از سر و کولم میری بالا و نمیذاری.... ١١ ماه با تو بودن چقد خوب بود خوشجل مامان...وقتی عکسات و میبینم متوجه میشم که ای خدااااا چقد تغییییرر....یاد اولین بار غلت زدن...نشستن...اولین فرنی...غذا...کاغذ خوردنات...شیطونیات....رورئک سواری و اینکه کی تو روروئک راه بری....که الان دیگه نمیشه بذارم توش چو...
نویسنده :
مامان سیما
16:08